نقش اساسی ذهنیت در فروش
قسمت دوم
در قسمت اول ، تعریف ذهنیت در فروش رو گفتیم و همچنین بررسی کردیم که چرا داشتن ذهنیت صحیح در کسب و کارمون مهمه. اگر قسمت اول رو نخوندین ، پیشنهاد میکنم حتما قسمت اول رو مطالعه کنین بعد این مقاله رو بخونین . توی این قسمت ، در ادامه یادگیری ، چگونگی ارتقاء ذهنیت در فروش رو گفتیم که سه ذهنیت در فروش مهمه.
- ذهنیت فروشنده در مورد شغل فروش؛ که توضیح اون رو در قسمت اول کامل گفتیم.
- ذهنیت فروشنده در مورد خودش
- ذهنیت فروشنده در مورد خریدار
و در اینجا موارد دوم و سوم رو بررسی میکنیم.
2.ذهنیت فروشنده در مورد خودش:
- یادگیری و آموزش؛
یادگیری مهارت های فروش و آموزش دیدن برای هر کسبو کاری لازمه و یک فروشنده حرفه ای آموزش دیدن رو جزو برنامه های روزانه اش قرار میده. هر چقدر ما بیشتر آموزش ببینم ، میتونیم بیشتر ، بهتر و با کیفیت تر به مشتریانمون کمک کنیم. اعتماد به نفس و عزت نفسمون افزایش پیدا میکنه و به راحتی میتونیم محصولات و خدماتمون رو به مشتریانمون ارائه بدیم.
- جذب مشتریان جدید؛
یه فروشنده حرفه ای علاوه بر حفظ مشتریان قدیمی باید همیشه دنبال جذب مشتریان جدید هم باشه. به دلایل متفاوتی که در یه مقاله دیگه بررسی میکنیم ، ممکنه مشتریان قدیمی ما سراغ سایر رقبای ما برن ، پس همیشه دنبال گرفتن مشتری جدید باشیم.
- فروشنده مهمترین عامل فروشه؛
باید این نکته رو به خودمون یادآوری کنیم که مهمترین عامل در فروش، فروشنده هست. ویژگی هایی مثل اعتماد به نفس ، فن بیان صحیح ، توانایی برقراری ارتباط ، داشتن پشتکار ، قدرت متقاعد سازی ، داشتن ظاهر آراسته ، داشتن اطلاعات بالا در مورد محصول یا خدمت و . . . در فروشنده ، در بسیاری از مواقع باعث موفقیت در فروشه.
- معاشرت با افرادی که ذهنیت و نگرش منفی در مورد فروش دارند؛
ما با هر گروهی در ارتباط باشیم ، بعد از گذشت مدتی خلق و خو و رفتاری مثل اونا پیدا میکنیم . پس اگر با کسانی معاشرت کنیم که در مورد فروش ذهنیت منفی دارند و فروش رو کار بد و حقیری میدونن مطئمن باشیم به مرور زمان ما هم همین نگرش رو نسبت به فروش پیدا میکنیم. و برعکس اگه با کسانی معاشرت کنیم یا کسانی رو در فضای مجازی دنبال کنیم که عاشق فروش و خدمت کردن به دیگران هستن ، ما هم کم کم ذهنیتمون در مورد فروش درست میشه و میتونیم در کارمون موفق بشیم.
- ایمان داشتن به محصول یا خدمات خود؛
اگر ما به محصول یا خدمتی که داریم ارائه میدیم ، باور و ایمان نداشته باشیم ، توی فروش هم به درستی محصولمون رو معرفی نمیکنیم ، بر ویژگی های محصولمون مانور نمیدیم و تلاشی هم برای فروش اون نمیکنیم. ولی اگر به محصولمون ایمان داشته باشیم با قدرت بالا برای فروش اون تلاش میکنیم.
محصول ما باید جوری باشه که اونو خودمون استفاده کنیم یا به اعضای خانواده خودمون هم معرفی کنیم. در این صورته که میتونیم بگیم ما به محصولمون ایمان داریم.
- مثبت اندیشی در فروش؛
توی فروش باید به جای مثبت فکر کردن ، بدترین حالت ممکن رو در نظر بگیریم و همیشه نقشه جایگزین(Plan B) هم برای شرایط غیرقابل پیشبینی داشته باشیم. درکسب و کار و فروش ، مثبت اندیشی به شکلی که این روزا در روانشناسی زرد تبلیغ میشه هیچ جایی نداره. مثبت اندیشی الکی یعنی نادیده گرفتن چالهها و احتمالات منفی ؛ این کار قطعا منجر به ورشکستگی ما میشه.
مثبت اندیشی یعنی دیدن تمام احتمالات با چشم باز و حفظ انرژی کافی برای مقابله با هر شرایط.
3.ذهنیت فروشنده در مورد خریدار:
- تحت فشار قرار دادن و اجبار کردن مشتری به خرید؛
یعنی اونقدر به مشتری فشار بیاریم تا بالاخره از ما خرید کنه (تا بخواد از دست ما راحت بشه). این کار نه از نظر حرفه ای بودن و نه از نظر اخلاقی کار درستیه و در بلند مدت تاثیر خوبی نداره.
- بیان چیزهایی که واقعیت ندارد؛
سعی در فریب دادن مشتری ، دروغ گوییو دادن اطلاعات خلاف واقعیت ، گفتن مزایای غیر واقعی در مورد محصول ، بزرگنمایی غیر واقعی درباره محصول و از این قبیل کارها شاید مشتری رو ترغیب به خرید کنه یا مشتری یک بار پیش ما خرید کنه ولی قطعا در بلند مدت تاثیر منفی بر کسب و کارمون داره.
- به اندازه کافی برای محصول من مشتری وجود دارد که نیازی به موارد بالا نیست؛
بهترین دیدگاه برای یه فروشنده حرفه ای شدن ، تلاش برای خدمت به دیگرانه . اگر هدف ما سود رسوندن به مشتری باشه ، کم کم از فروشنده بودن به یه مشاور حرفه ای تبدیل میشیم و موفقیت های زیادی به دست میاریم. پس یادمون باشه این دیدگاه بهترینه : ” به اندازه کافی برای محصول یا خدمت من مشتری وجود داره که نیازی نیست تلاش کنم با اصرار و فریب محصولاتم رو به مشتریانی که محصولاتم هیچ فایده ای براشون نداره ، بفروشم.”
پس نتیجه میگیریم که:
ذهنیت فروش با مهارت های فروش تفاوت های زیادی داره و ذهنیت خیلی عمیقتر از مهارته. ذهنیت درست به ما کمک میکنه تا طرز فکرهای شکست و محدودکننده خودمون رو بشناسیم و اون ها رو با ذهنیت های صحیح جایگزین کنیم. با گذشت زمان ، آموزش مداوم و تمرین مستمر ، این ذهنیت های صحیح در رفتار و عملکردمون خودش رو نشون میده و فروش های بهتری رو تجربه میکنیم.
مطالب زیر را حتما مطالعه کنید
مشتریتو بشناس،راحت بفروش
در قسمت اول مقاله، شخصیت رو تعریف کردیم، انواع تیپ های های شخصیتی براساس الگوی دیسک(DISC) رو گفتیم، خصوصیات و ویژگی هاشونو مشخص کردیم و گفتیم که چرا لازمه انواع تیپ های شخصیتی رو بشناسیم.
پس اگر قسمت اول رو نخوندین، حتما پیشنهاد میکنم ابتدا قسمت اول رو مطالعه کنین و بعد قسمت دوم رو بخونین.
توی این قسمت از مقاله به بررسی نحوه رفتار مشتریان با تیپ های شخصیتی متفاوت در هنگام خرید می پردازیم و راهکارهای ارائه محصول، مدل ارتباط با اونها و فروش بهشون رو بررسی میکنیم.
مشتریتو بشناس ، راحت بفروش
توی یکی از این بازدیدهای حضوری توی فروشگاهی بودیم که یه خانمی اومد با ظاهری که مشخص بود مدل پوشش از لباس ها،کیف و کفش تا ساعتش از برند های لوکس بود و حالات رفتاری اون مشخص بود بسیار آدم رسمی و جدی هست و فروشنده شروع کرد با لحن گرم و صمیمی صحبت کردن و بسیار خودمونی شدن. با وجودی که مشخص بود خانم مشتری دنبال محصول مورد نظرش هست و تصمیم به خرید داره ولی بعد از کمی مکث و مدت خیلی کوتاهی، بدون هیچ حرفی فروشگاه رو ترک کرد.
به نظر شما مشکل کار،کجا بود؟
نشانه های مشتریان وفادار یا V.I.P
توی این مقاله میخوام چهار تا از نشونه های اصلی مشتریان وفادار رو بگم.
با شناخت این نشونه ها ، میتونیم این مشتریان وفادار رو راحت تر تشخیص بدیم ، مشتریان وفادار رو حفظ کنیم و تا مدت ها بتونیم فروش خوبی داشته باشیم و حتی بتونیم مشتریان وفادار بیشتری برای خودمون بسازیم.
نقش اساسی ذهنیت در فروش
یه جمله معرف هست که میگه : اگه محصول یا خدمتی داری که خوبه و نیازی رو برطرف میکنه یا مشکلی رو حل میکنه ، تو تعهد اخلاقی داری که اونو بفروشی .
منظور از ذهنیت در فروش چیه؟
ذهنیت در فروش ، مجموعه ای از نگرش ها و الگوهای فکری هست که بر تصمیمات و رفتارهای ما در فروش به شدت تاثیرگذاره.
دونستن و انجام مهارت های فروش در فروشندگی بسیار مهمه ولی ذهنیت درست و عالی از مهارت ها هم مهمتره.
تکنیک های کاربردی و عملی که همیشه فروشنده ای جذاب و با کلاس به نظر برسیم
پارامترها و فاکتور های زیادی بر یک فروش موفق تاثیرگذار هست و در این مقاله سعی داریم در مورد ویژگی های ظاهری یک فروشنده حرفه ای صحبت کنیم.
ویژگی ظاهری شامل چه مواردی میشه؟
نحوه پوشش لباس
وضعیت آراستگی و مدل مو
صحبت کردن و ارتباط کلامی اولیه
خب سوال مهم اینه که چرا باید به این موضوعات توجه کنیم و چه تاثیری در فروش ما داره؟
شاید پیش خودمون فکر کنیم که اینجور مسائل ساده و پیش پا افتاده هست و نیازی به توجه نداره و نباید وقت خودمونو باهاشون تلف کنیم. ولی باید حواسمون باشه که ، چه ما خوشمون بیاد و چه خوشمون نیاد اولین چیزی که مشتری در برخورد اول بهش دقت میکنه ، وضعیت ظاهری ما هست. تحقیقات نشون داده که ما تقریبا بین 4 تا 8 ثانیه فرصت داریم چون توی همین مدت کوتاه مشتری از روی ظاهر فروشنده تصمیم میگیره که فرآیند خرید رو انجام بده یا نه.
باید به این نکته هم دقت کنیم که خیلی از فروش هایی که ناموفق بوده و از دست رفته ، به دلیل برخورد نامناسب فروشنده با مشتری یا اطلاع نداشتن از ویژگی های محصول نبوده بلکه فقط به خاطر ظاهر نامناسب فروشنده و تصویر غلطی بوده که مشتری از فروشنده برداشت کرده.
یه تحقیقی در فروشگاه های زنجیره ای آمریکا انجام شده و اومده ظاهر فروشنده ها و تاثیر اون بر فروش رو بررسی کرده و نتیجه این شد که مشتریان بیشتر به فروشنده هایی اعتماد میکردن که ظاهر مناسب تری داشتن و از اونا راحت تر خرید میکردن.
پس حواسمون باشه که ظاهر آراسته و مناسب فروشنده موجب اعتماد بیشتر میشه و احتمال خرید رو بیشتر میکنه.
مدیر پادگانی
سال 95 توی یه شرکت تعمیرات تجهیزات صنعتی کار میکردم یه مدیر داشتیم که اجازه هیچ روش تعمیراتی غیر از روشی که خودش میگفت رو به کسی نمیداد و با مدلی که اون میگفت هر تعمیر بین 5 تا 7 روز طول میکشید در حالی که چند نفر نیروی با سابقه داشتیم که روش هایی رو کار میکردن که تعمیر بین 3 تا 5 روز تموم میشد. یه بار که چندتا تجهیز صنعتی رو میخواستیم با هم تعمیر کنیم و تقریبا کل بازه تعمیراتی که برامون در نظر گرفته بودن 2 ماه بود. از شانس خوب ما مدیرمون به خاطر یه موضوع مهم مجبور شد 1 ماه بره ماموریت. بچه ها باهم تصمیم گرفتن تا برگشت مدیر تعمیرات رو به روش خودشون انجام بدن. مدیر پس از 1 ماه برگشت و دید 80 درصد کار انجام شده. هم خوشحال بود که کارش زود تموم میشه و زودتر پول گیرش میاد و هم دوس نداشت حرفش رو کسی اجرا نکنه. خلاصه اینکه با مذاکره چندتا از قدیمی ها بالاخره راضی شد روش تعمیر اصلاح بشه.
خب بیاین فرض کنیم این ماموریت برا مدیر پیش نمی اومد یا از حرفش کوتاه نمی اومد ، آیا میشه طولانی مدت با همچین فردی کار کرد؟
دیدگاهتان را بنویسید